عکسهای جامونده!!!(گزارش تصویری تولد یک سالگی)
هرچند با تآخیر سه ماهه...
ولی بالآخره بعد از سه ماه
تونستم بعضی از عکسهای جشن تولد یک سالگیه مسیحا کوچولو رو سر جمع کنم
متأسفانه مجبور شدیم یه سری عکسها رو بخاطر خراب شدن دوربین ریکاوری کنیم
(بدشانسی ازین بدتر!!!)
و خوشبختانه شد...
ولی بعضی هاشون با کیفیت پایین save شدن... حیف!!!
وای اگه فیلم هاش بی صدا بمونه!!! (هنوز که درست نشده)!!!
یادش بخیر......
دو ماه پیش از جشن تولد گلپسرم، مشغول شدم،
سخت بود ولی کلّی ذوق داشتم...
از شب زنده داری های سحرهای ماه مبارک تا... اعتراض بابای مسیحا که :
"آخر نفهمیدیم شما داری چیکار میکنی؟؟؟"
خلاصه...
تا یه روز قبلش همه ی کارها با مامان بود
به جز ساپورت مالی (بخش مهم واصل قضیه)که زحمت بابا میشد
و حالا جشن تولد با تم مینی مینی
از یه ماه پیش مسیحا شیرین زبون مامان رو
با مینیون ها آشنا کردم
(میگفت:"مینی مینی")
+
تمرین فوت کردن شمع
که شده بود سرگرمی هر روز صبح آقازاده
هر روز صبح میگفت:" ماما! فوت فوت
(شروع میکرد به فوت کردن یعنی بریم شمع)
امّا اوّل...
کارت دعوت تولد نازنینم
اینم ذوق زدگی مامان واسه هفته تولدت:
(که حالا شده دفترک دیالوگ های مامان و بابا
چه وقتایی که خیلی خوشحالن
چه وقتایی که یه موقع قهرمیکننن
برا هم رو یخچال:
یا نوشابه وا میکنن
یا شکوائیه تنطیم میکنن)
تا....................شب تولد
(ادامه ی مطلب)
باباجون، تا پاسی از شب در حال باد کردن بادکنک ها
حدود 30 تا
یکی در میون هم میترکیدن
با تمام خستگی دو تایی با هم کللللللی خندیدیم
اینم قسمتی از لباس جشن تولد نی نی یک ساله
و این هم آقازاده وروجک
آویزها و لیبل ها
(البته بهتر بود تو نور شب و روشنی لامپ ها و چراغ ها این عکس ها رو می گرفتم)
اینم بخشی از هدیه ها:(ممنوووونیم از همه)
اینم کیک مسیحا عسلی
که طرحش از مامان بود
و
سفارش و تحویلش زحمت بابا جون و مسیحاجون
البته یکم دیر عکس گرفتیم
امان ازین بچه های وروجک
مسیحا + حسام الدین(پسرخاله جون مریم)
اینم یادگاری دایجون محسن که از سفر یزد زحمتشو کشید
بقول نی نی: منوووون دایی
و باقی هدایا...
برش عکس نی نی های خوشحال
نازنین مامان، مسیحا جونی
+
نازنین های خاله، ستاره و حسام الدین
و نازنین عمه، فاطمه نی نی
+
فقط علی کوچولو نیست (چون هشت روز بعد از تولد مسیحا به دنیا اومد)
در آخر:
از همه ممنووووووووووووووووووووووووووونم