برایم پنجره ای پیدا کن
پسرکم!
بگذار آرام برایت کمی درد دل کنم
درد دلی مادر و فرزندی،
روزها خواهد گذشت
و روزهایی خواهد آمد
مثل باد،
و آنوقت شاید مادر را خوب تر بشنوی
و براستی به قول لیلا:
"آدم که دلش بگیرد،
دردش را
به کدام پنجره بگوید
که دهانش
پیش هر غریبه ای باز نشود..!؟"
اینجا که آمده ای
کم کمک تناقض های بسیار خواهی دید،
غریبه هایی که آدم را قورت میدهند
و غریبه هایی که از صد آشنا، آشناترند
هر دو را باور کن امّا
هیچگاه غریبه نباش
بچه که بودم، ته دلم، همیشه از غریبه ها میترسیدم
و تو ...
دستاهایم را تا اظلاع ثانوی رها نکن...
هنوز هم مادر
گاهی از غریبه ها میترسد...
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی