دلبندمون سیدمسیحا جوندلبندمون سیدمسیحا جون، تا این لحظه: 9 سال و 8 ماه و 8 روز سن داره
دلبندمون سیدمحمد جوندلبندمون سیدمحمد جون، تا این لحظه: 6 سال و 11 ماه و 16 روز سن داره
باباجونباباجون، تا این لحظه: 43 سال و 5 ماه و 4 روز سن داره
مامان جونمامان جون، تا این لحظه: 38 سال و 4 ماه و 3 روز سن داره
وبلاگ مسیحا نفسوبلاگ مسیحا نفس، تا این لحظه: 9 سال و 3 ماه و 18 روز سن داره

مسیحا نفس

پسر که داشته باشی غم نداری

کلی شیرین زبون شدی...

1394/9/28 0:37
نویسنده : انسی
579 بازدید
اشتراک گذاری

میخام از حرف زدن وفرهنگ لغت پر و پیمون پسرم بنویسم:

روزی که با گفتن "مام و به و بابّا "شروع کردی به حرف زدن، درست درهشت ماهگی بود

*پسر نازنینم جزو دسته آدمهای سمعیه (یعنی شنیداری)

چرا که از لحظه تولد تا همین حالا که یک سال و سه ماه داره خیلی خیلی خوب گوش میده

از وقت هایی که مامان براش آواز و شعر و لالایی و قصه میخونه بگیر

تا وقتی هایی که درباره ی تموم کارهایی که داره انجام میده باهاش حرف میزنه

و مسیحا نفس مامان به دقت تمام خوب گوش میکنه و یاد میگیره

نازنین مامان!

 اینطور شد که ما آروم آروم شاهد بودیم که  شما از نه ، ده ماهگی رسما صحبت کردن رو شروع کردی

اون لحظه های شیرین رو گاهی با دوربین ثبت کردیم  و گاهی هم رد شدن و فقط تو خاطر مامان و بابا موندن

پس بذار برات بگم که یه روز،

صبح تابستونی که تو ده ماه بیشتر نداشتی،

وقتی طبق معمول هر روزهبا لبخند قشنگت چشای نازتو وا کردی و با انگشت کوچولوت به سمت پرده اتاق اشاره کردی گفتی:"پ..ده"

من با تعجب پرسیدم: "چی مامان؟؟

و تو دوباره با  لبخند گفتی  :"پ..ده"

نمیدونستم تعجب کنم یا جیغ بکشم!!!

آخه هر روز صبح  وقتی از خواب بیدار میشدیم مامان درباره وسایل اتاق برات توضیح میداد....

کلی هم با پرده بازی میکردیم چون تو عاشق پرده ی اتاق خواب بودی

و وقتی دالی بازی میکردیم باهاش حسابی میخندیدی...

اون روز صبح اونقدر ذوق زده بودم که به باباجون پیامک دادم 

به عزیزجون هم تلفنی گفتم "مسیحاجونی مامان میگه:"پرده"

دیگه کم کمک شروع شد شیرین زبونیهات...

کلماتی مثّ:

ماما،

دی دی( یا بقول بابا تیس تیس:)،

بدّه بدّه (تشدید گذاشتم چون تأکیدت رو همون حرف بیشتره)

لحظه ای هم بود که باز هم تو ده ماهگی یه جمله دو کلمه ای مورد علاقه ت رو مدام تکرار میکردی "آره جمله دو کلمه ای  "به بده"

"به بده" رو اونقدر محکم تکرارش میکردی که همه ی اطرافیان ناخودآگاه کلی بوجد میومدن و قربون صدقت میرفتن(مخصوصا ذوق کردنهای خاله جون مریم رو هیچوقت فراموش نمیکنم)

و نزدیکای تولد یک سالگیت به جایی رسیدی که هر چیزی رو که میشنیدی سعی میکردی تکرار کنی،

درست همون موقع هایی که موقع بازی صدات از اتاقت تا آشپزخونه میومد که داری باخودت حرف میزنی و چیزی که میخای و دستت بهش نمیرسه با صدای بلند تکرار میکنی:"بده ... بده ...." و مامان با هزار تا ذوق میومد تا ببینه منطورت چیه تا بهت بده...

اما قبل از لیست فرهنگ لغت کلمات مشهور ومخصوص به خودت که گاهی بقیه بهمون کلمه ها صدات میکنن و کلی میخندن:

گیگا گیگا   کلمه ای که وقتی سرحال و خوشحالی و میخای بقیه رو بخندونی

و به همه اعلام کنی که خوشحالی مدام تکرارش میکنی

با حرکت خاصی که با زبون کوچولوت در میاری.اونقدر خوردنی میشی..

که  همه خونواده رو با این کارت حسابی میخندونی،

اولین بار تقریبا ده ماهه بودی... الآن هم عمو محمد(همسر خاله جون ریحانه) رو با این کلمه میشناسی و صدا میزنی... پدرجون هم وقتی میخوان حالتو بپرسن میگن: " لیگا گیگا چطوره؟؟؟"

بغ بغ کلمه ای که وقتی از کسی میخای بغلت کنه،تکرارش میکنی

چه موقعی که چهار دست و پا میکردی ،چه حالاها که راه میری 

وقت ظرف شستن پای مامان رو میگیری و سرتو بالا میگیری با اون چشای معصومت نیگا میکنی مدام میگی: "ماما بغ" 

این اواخر هم معروف شدی به بغ بغو مخصوصا عزیزجون که وقتی پیامکی یا تلفنی حالتو میپرسه میگه:"بغ بغوی من چطوره؟؟؟" آخه بس که میگی بغ بغ...

نه نه کلمه نه رو با حرکت آروم سر و دستت تکرار میکنی

و همه کلی کیف میکنن که چیزی ازت بخوان و تو با همون حالت خیلی جدی بگی:"نه"

مامان هم سعی میکنه: به نه گفتن گلپسرش احترام بذاره...و هم معنای واقعیشو بهت بفهمونه...

حالا دقیقا معنی نه رو یاد گرفتی ، خوب میدونی کجا بکار ببریش.

وقتی بغل مامان یا بابایی ودر جواب کسی که بهت میگه:"مسیحا میای بغلم؟"  

خیلی خوشگل سرت رو تکون میدی و با قاطعیت خاصی میگی: «نه»

یا موقعی که غداتو میخوری و دیگه نمیخای به مامان میگی:"نه"

اینها همه از ده ماهگی شروع شده عسلک باهوشم!!!

*پست بعدی، حتما لیست فرهنگ لغت و سیر تکاملی حرف زدنتو کاملتر میذارم عزیز دلم*

 

پسندها (6)

نظرات (2)

مامان علی آقا
2 دی 94 15:11
فدای این پسر گلللللل تبریک گلم به خاطره این روزهای خوششش تا جایی که میتونی فیلم بگیر از حرف زدن پسر نازت چون من اینکار نکردم فیلم کن دارم کلی ناراحتم
انسی
پاسخ
قربون دوسته بامعرفتم ممنووووووووونم چشم حتما
مامان علی آقا
4 دی 94 23:32
به به تولد دوست جوووونم مبارک انشااله 300سالگیت رو جشششن بگیری عزیزم خوش باشین الهی همیشه
انسی
پاسخ
مممنووووووووونم عزیزم همچنین تو و علی ناز نازیت
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به مسیحا نفس می باشد